ابن عاشور و تفسير التّحرير و التّنوير
نصرت خاور نجفي
چکیده:
ابن عاشور كيست؟ و تفسير التحرير و التنوير چه ويژگى هايى دارد؟ در اين نوشتار نويسنده با بيان شرح حال اين عاشور، به معرفى ويژگى هاى تفسيرش مى پردازد، نخست از ساختار تفسير سخن مى گويد سپس از روش هاى به كار رفته در تفسير ياد مى كند. آنگاه ديدگاه ابن عاشور را نسبت به مقوله هاى علوم قرآن مانند اعجاز، نسخ، متشابه بررسى مى كند، در پايان برجستگى هاى تفسير التحرير و التنوير را توضيح مى دهد.
كليد واژهها: ابن عاشور، التحرير و التنوير، نسخ، اعجاز، متشابه.
روششناسى تفاسير يكى از شاخههاى پژوهش در علوم قرآن به شمار مىرود. شناخت روش مفسّر در تفسير ضرورى به نظر مىرسد، زيرا راه را براى آشنايى با تفاسير و ديدگاه مفسّران آنها هموار مىسازد و به خواننده كمك مىكند تا با ديده بازمتر به تفسير رجوع كند و آراء و ديدگاههاى تفسيرى مفسّر را بهتر درك و فهم نمايد.
نگارنده با چنين پيش فرضى، روش تفسيرى «التحرير و التنوير» را بررسى نموده و به شناسايى مفسّر آن و ديدگاههايش پرداخته است.
شرح حال طاهربن عاشور
محمّد طاهر بن محمد بن محمد طاهر بن عاشور، مشهور به «طاهر بن عاشور» در سال 1296 هجرى در «مرسى» منطقهاى از مناطق پايتخت تونس ديده به جهان گشود، وى يكى از عالمان خاندان «آل عاشور» است. نسب اين خاندان به ادريسيان حسينى بازمىگردد كه از سرزمين اصلى خود، مراكش، به اسپانيا رفته بودند، اما به سبب آزارهاى مذهبى (تفتيش عقايد) نياى بزرگ آنها، عاشور در سال 1030 ه. ق از اسپانيا به مغرب كوچ نمود و در شهر «سلا» ساكن شد. بعدها اين خاندان به دو گروه تقسيم شد: گروهى از آنها در مغرب اقصى ماندند و گروه ديگر به تونس رفتند، كه گروه دوم، عالمان بزرگى در تصوف و فقه به جهان اسلام عرضه كرد.1 از بزرگان اين خاندان مىتوان به اين افراد اشاره كرد:
- محمد بن عاشور (م 1110 ق).
- عبدالقادر بن محمّد بن محمد بن عاشور.2
- محمد بن محمد شاذلى بن عبدالقادر (م 1265 ق).
- محمد طاهر بن محمد، جدّ ابن عاشور (م 1284 ق).
بدين ترتيب، محمد طاهر بن عاشور، صاحب تفسير «التحرير و التنوير»، در محيطى كاملاً علمى متولد شد و در آن رشد يافت. در اين هنگام تونس دورهاى را پشت سر مىگذاشت كه انديشههاى اصلاحى، جهان اسلام را از عقبماندگى و استعمارزدگى به آزادى و استقلال فرامىخواند. انديشههاى سيد جمالالدين و محمد عبده، عالمان نوانديش و اصلاحگر، دانشگاه زيتونيه را سخت به خود مشغول كرده بود.
در چنين احوالى، محمد طاهر بن عاشور به فراگيرى قرآن، زبان فرانسوى و متون علمى مشغول گشت. وى در سال 1310 ق به دانشگاه زيتونيه راه يافت، در اين زمان چهارده سال بيشتر نداشت. محمد طاهر با بهرهگيرى از محيط علمى - مذهبى دانشگاه و با كمك هوش و استعداد خود در تحصيل علم، پيروزىهاى چشمگيرى به دست آورد. وى به سال 1317 ق تحصيل در زيتونيه را به پايان برد و به جمع مدرسان دانشگاه زيتونيه پيوست.
ابن عاشور با سرافرازى تمام در طبقه نخست استادان زيتونيه جاى گرفت و همزمان با دانشگاه زيتونيه در مدرسه صادقيه نيز به تدريس مشغول شد. حضور وى در اين دو مركز علمى تونس زندگىاش را دگرگون ساخت. زيرا، كه دانشگاه زيتونيه روشى تقليدى و سنتى در برنامههاى آموزشى خود دنبال مىكرد، در حالى كه مدرسه صادقيه پرچمدار روشى نو و عصرى بود، ابن عاشور كوشيد تا فاصله اين دو مركز را از بين ببرد. براى رسيدن به اين هدف دست به اصلاحات گستردهاى زد و تمام تلاش خود را بدان معطوف داشت. انديشههاى اصلاحى استادانش آبشخور انديشههاى اصلاحى وى بود. علاوه بر اين، ابن عاشور با مطالعه در انديشههاى سيد جمالالدين و محمد عبده سخت شيفته آنها شده بود.
ابن عاشور در 25 سالگى با محمد عبده ملاقات كرد. محمد عبده در سال 1321 ق براى دومين بار به تونس سفر كرد و در محافل علمى انديشمندان تونس حضور يافت، ابن عاشور هم از اين فرصت استفاده كرد، با وى از نزديك آشنا شد. انديشههاى مشترك ابن عاشور و محمد عبده سبب شد پيوند محكم و صميمانهاى بين آنها برقرار شود. انديشههاى اصلاحى ابن عاشور بويژه در زمينه اجتماع را مىتوان در دو كتابش به نامهاى «أليس الصبح بقريب» و «اصول النظام الاجتماعى» ديد.
ابن عاشور به سال 1325 ق به عنوان معاون آموزشى دانشگاه زيتونيه برگزيده شد. وى در اين فرصت فراهم شده به انديشههاى اصلاحىاش در حوزه علم و تربيت بيشتر توجه كرد. از كارهاى برجستهاى كه در اين دوره كرده است، مىتوان از اين موارد نام برد:
1 - ارائه لايحه اصلاحى در حوزه تعليم و تربيت به دولت.
2 - احياى پارهاى از دانشهاى عربى.
اين انديشمند برجسته تونسى در سال 1351 ق به عنوان رئيس دانشگاه زيتونيه برگزيده شد. همزمان، منصب شيخ الاسلامى مالكيان را برعهده گرفت. وى نخستين كسى بود كه در يك زمان هر دو منصب را عهدهدار شده بود؛ اما به سبب مخالفتهايى كه در برابر فعاليتهاى اصلاحى وى صورت گرفت، از مقام خود در دانشگاه زيتونيه كنارهگيرى كرد.
پس از چندى ابن عاشور براى دومين بار در سال 1364 ق دوره نظام آموزشى زيتونيه را دگرگون كرد و به اصلاحات مورد علاقهاش جامه عمل پوشاند. پارهاى از فعاليتهاى اصلاحى وى در اين دوره عبارتند از:
1. افزايش شمار دانشجويان زيتونيه (تقريباً 20 هزار دانشجو).
2. افزايش مؤسسههاى آموزشى زيتونيه.
3. اصلاح كتابهاى درسى، اصلاح روشهاى آموزش و تدريس و اصلاح مؤسسههاى آموزشى.
4. توجه بيشتر به دانشهاى طبيعى و رياضيات.
5. به كارگيرى ابزارهاى آموزشى متنوع براى آفرينش مهارت و تخصص.
6. سامان دادن اوضاع معيشتى و اجتماعى دانشجويان.
وى همزمان با استقلال تونس در سال 1374 ق رياست دانشگاه زيتونيه را برعهده گرفت. طولى نكشيد كه اين منصب را رها و به پژوهش و تأليف روى آورد. مخالفت ابن عاشور با فتواى بورقيبه3 سبب شد تا او را از رياست دانشگاه زيتونيه محروم كنند.
ابن عاشور با سياستمداران معاصر خود ميانه خوبى نداشت و به گروههاى سياسى تمايلى نشان نمىداد و در برابر خواستههاى آنها ايستادگى مىكرد. او سرسختانه با استعمارگران فرانسوى در جنگ بود و اجازه نمىداد كه استعمارگران از وى به عنوان يك دستنشانده باجخواهى كنند.
فعاليتهاى علمى - اصلاحى ابن عاشور در ميان تمام فعاليتهايش درخششى دوچندان دارد. در كنار كتابهايى كه از وى به چاپ رسيده است، مقالههاى فراوانى از او برجاى مانده است. اين مقالهها در مجلههايى، مانند: الزيتونيه، هدى الاسلام، المنار، الهداية الاسلامية، نورالاسلام و در مجلههاى مجمع علمى دمشق و قاهره به چاپ رسيدهاند.
يكى از بزرگترين افتخارات ابن عاشور عضويت در مجمع علمى قاهره و دمشق است.4 همكارى وى با شيخ محمد خضر حسين در تأسيس مجله «السعادة العظمى» برگ زرين ديگرى بر افتخارات وى است. سرانجام وى پس از يك عمر فعاليتهاى علمى - اصلاحى در سال 1393 هجرى قمرى درگذشت. او در مقبره «زلاج» شهر تونس به خاك سپرده شد.5
ساختار التحرير و التنوير
تفسير «التحرير و التنوير»، مشهور به تفسير ابن عاشور، در رديف تفاسير جامع قرار مىگيرد.6 اين تفسير در چند مرحله به چاپ رسيده است. نخستين بار جلد اول و دوم آن در سال 1384 ق به چاپ رسيد. متولى چاپ آن «سيد عيسى البابى الحلبى - قاهره» بود. براى بار دوم، ده جزء آن چاپ شد7 و براى بار سوم «دارالتونسيه للنشر» آن را به چاپ رساند. البته يك بار مستقلاً و مرتبه بعد با همكارى «دارالجماهير للنشر و التوزيع والإعلان». اين تفسير را در 25 جلد چاپ كرد.8 در سال 1420 ق نيز «مؤسسة التاريخ» بيروت، اين تفسير را در 30 جلد به چاپ رسانيده است.
مؤلف انگيزه نگارش تفسيرش را در مقدمهاى كوتاه چنين توضيح مىدهد: آرزوى ديرينه من نگارش تفسيرى بر قرآن بود كه در بردارنده كليات علم و دين بوده، به تفصيل مكارم اخلاق بپردازد.»9
وى در مقدمه تفسيرش، تصويرى كلى از تفسير و روش خود در تنظيم آن به نمايش مىگذارد، و اهتمام خويش را متوجه بيان وجوه اعجاز قرآن، بيان نكات بلاغى آيات، تناسب آيات و بيان معانى مفردات قرآن مىداند.10
ابن عاشور در آغاز تفسيرش در ده موضوع به بيان اصول و مبناهايى مىپردازد كه در تفسير آيات قرآن به آنها پايبند بوده است. با مطالعه اين مبانى به نيكى درمىيابيم كه ابن عاشور صاحب مبنا و اصول تفسيرى است و در سايه چنين اصولى كوشيده است، ديدگاههاى تفسيرى مختلف را مطرح سازد و خود نيز صاحب نظر و رأى باشد.
موضوع اين ده مورد عبارت است از:
- تفسير و تأويل
- علوم مورد نياز مفسّر
- تفسير به رأى و تفسير مأثور
- اغراض مفسّر
- اسباب نزول
- قراءات
- قصههاى قرآن
- نام سورهها و آيهها
- معانى جملههاى قرآنى.
- اعجاز قرآن
ابن عاشور، تفسير سورهها را از سوره حمد آغاز و به سوره ناس پايان مىدهد، از اين رو تفسير وى ترتيبى است. در آغاز هر سوره شناسنامه كاملى از آن سوره در اختيار خواننده مىگذارد. در اين بخش به مباحثى چون: نام سورهها، وجه تسميه نام سورهها، مكى و مدنى بودن سورهها و تعداد آيات سورهها مىپردازد و در پايان به هدفها و پيامهاى كلى هر سوره اشاره مىكند. در اين بخش ترتيب نزول هر سوره رانيز مورد بررسى قرار مىدهد. براى مثال سوره بقره را هشتاد و هفتمين سوره قرآن مىداند كه بعد از سوره مطففين و قبل از آل عمران نازل شده است.11
در بخش پيام سورهها، تصويرى كلى از محتواى سوره ارائه مىدهد، البته گاهى اين بخش عنوان مستقل مىيابد و گاهى همراه با ذكر شناسنامه سوره به پيام سوره مورد نظر نيز اشاره مىكند.12
نكته شايان توجه ديگر در تفسير ابن عاشور اين است كه وى در آغاز تفسير و توضيح هر آيه به بيان تناسب آيه با آيه يا آيات قبل مىپردازد و بر اين باور است كه بين هر آيه با آيه قبل پيوندى محكم برقرار است.
علاوه بر اين، مطالب گوناگونى در تفسير ابن عاشور مىتوان يافت كه با توجه به آن مطالب، تفسير وى از ويژگى جديدى برخوردار مىگردد. براى مثال، مباحثى چون محكم و متشابه، نسخ، جدل، مكى و مدنى بودن سورهها و... اين ويژگى را به تفسير ابن عاشور مىبخشد كه با گردآورى آراى موردنظر مفسّر، مىتوان وى را در رديف دانشمندان علوم قرآن قرار داد يا با توجه به آراى فقهى مطرح شده در اين تفسير، مىتوان مفسّر را از فقيهان بزرگ برشمرد و با توجه به نكات بلاغى و... مىتوان ابن عاشور را لغوى و اديب زبردستى دانست. اگر از ميان آثار ابن عاشور فقط التحرير و التنوير در اختيار ما مىبود، خود همين اثر كافى بود تا گواه بر قدرت علمى وى باشد.
##روشهاى تفسيرى در تفسير «التحرير و التنوير»
روش تفسيرى، روش فراگيرى است كه مفسّر در سرتاسر تفسيرش براى فهم و شرح آيات، از آن بهره برده است، اما گرايش تفسيرى آن است كه مفسّر در تفسير پارهاى از آيات، مانند: آيات احكام بدان تمسّك جسته، سخن را در توضيح اين گونه آيات به درازا كشانده است.
«التحرير و التنوير» تفسيرى است كه به مانند بسيارى از تفاسير ديگر، روشها و گرايشهاى تفسيرى گوناگونى را بكار برده است تا هر چه بهتر و آشكارتر ازمعانى والاى قرآن پرده بردارد. برجستهترين روشى كه طاهربن عاشور در شرح آيات، از آن كمك گرفته است، روش لغوى و ادبى است. كمتر آيهاى مىتوان يافت كه ابن عاشور به اين روش در فهم آن متمسك نشده باشد. به جرأت مىتوان گفت كه توانايى ابن عاشور در ادب و لغت عرب تفسيرش را به يك كتاب ادبى مبدل ساخته است.
وى در تفسير بيشتر آيات به مباحث نحوى، ادبى، لغوى و بلاغى مىپردازد، گاه چنان سخن را به درازا مىكشاند كه خواننده به كلى فراموش مىكند كه يك كتاب تفسيرى در پيش رو دارد. با اين حال، مباحث لغوى اين تفسير بسيار برجسته است و نظر هر خوانندهاى را به خود جلب مىكند. به ديگر سخن، وى در بيان معانى واژههاى قرآن، دقت زيادى دارد و از آيات قرآنى، حديث، اشعار و امثال عرب13 در بيان معناى واژههاى مورد نظر بهره مىگيرد. وى واژههاى مشكل را ريشهيابى مىكند و خواننده را با مباحثى روبرو مىكند كه در كتابهاى لغت بايد آنها را جست. براى مثال، در بيان معناى «شيطان» به بيان ريشه «فعلى» اين واژه مىپردازد و اختلاف كوفيان و بصريان را مىآورد.14
نكته شايان توجه ديگر، اين است كه وى به تاريخچه برخى از واژههاى قرآنى هم اشاره مىكند و كاربرد آن واژهها را در اديان و ملتهاى ديگر مورد بررسى قرار مىدهد.15 از شيوه عملكرد ابن عاشور برمىآيد كه وى بر اين باور است كه قرآن يك دستگاه معناشناختى است. هر واژه آن با تأثيرپذيرى از اين دستگاه، معنايى ويژه دارد؛ به طورى كه ممكن است واژهاى در قرآن معنايى و قبل از نزول قرآن در دستگاه معناشناختى جاهليت، معناى ديگرى داشته باشد. اين مسأله يكى از موضوعهاى مهم مورد بحث زبان شناسايى، همچون: ايزوتسو است. ايزوتسو بر اين باور است كه قرآن يك دستگاه معناشناختى جديدى است كه واژههايى، چون: اللَّه، كافر، مؤمن، صبر و... در اين دستگاه، معنايى جدا از معناى عصر جاهلى خويش دارند.16
ابن عاشور هم تحت عنوان «اصطلاح القرآن» از اين گونه واژهها سخن مىگويد و به پيشينه تاريخى و معناى آنها اشاره مىكند تا سير تغيير و تحول معنايى اين گونه واژهها برخواننده روشن گردد. واژههايى، مانند: «صلات»،17 «خلق»18، «ظن»19، «رسل»20 و... نمونههاى برجستهاى است كه ابن عاشور بدانها پرداخته است.
ابن عاشور كاربردهاى لغوى واژههاى قرآن كريم را در قبول يا رد آراى مفسّران و ديدگاههاى كلامى محور قرار مىدهد. براى مثال، در آيه «وانت حلّ بهذا البلد» (بلد /2) «حال»21 بودن عبارت از ضمير «اقسم» را فقط به جهت عدم كاربرد عالمان لغت مورد ترديد قرار مىدهد،22 يا در تفسير آيه «من اهتدى فانّما يهتدى لنفسه...» (اسراء /15) تأويل معتزله را دور از كاربرد لغوى دانسته، از اين رو آن را نمىپذيرد. معتزله بر اين باورند كه «رسول» موردنظر در آيه «عقل» است.23
علاوه بر مباحث لغوى، نكتههاى مربوط به بلاغت، صرف و نحو در اين تفسير از بهره علمى مفسّر خبر مىدهد، به طورى كه مىتوان وى را از بليغان و نحويان زبردست دانست. هدف ابن عاشور از اين گونه مباحث پردهبردارى از اعجاز ادبى قرآن است.گويا وى مىخواهد به اين نكته اشاره كند كه فصاحت و بلاغت قرآن از ادله مهم ناتوانى بشر در آوردن مانند قرآن است. به ديگر سخن، واژههاى قرآن در قالبى بيان گرديده است كه بشر با وجود در دست داشتن آنها قادر به آوردن مانند آن نيست. وى شيوههاى بلاغى قرآن را ويژه اين كتاب معرفى مىكند و در طول تفسيرش با عنوان «مبتكرات القرآن» به شيوههاى بلاغى قرآن در طرح مباحث موردنظرش اشاره مىكند و بر اين باور است كه در ميان عرب فصيح سابقه نداشته است. براى مثال، وى نكته بلاغى موجود در عبارت «كل فى فلك» (انبياء /23) را «مقلوب مستوى»24 مىنامد و تصريح مىكند كه در كلام عرب سابقه نداشته و از ابتكارات قرآن است.25
ابن عاشور در روشن نمودن مفاهيم آيههاى قرآن از روايات و ديگر آيات قرآنى كمك مىگيرد. نگاهى به تفسيرش هر خواننده دقيقى را برآن مىدارد تا تفسير وى را در رديف تفاسير مأثور قرار دهد. در اين روش چنان پيش رفته است كه از روايت و آيات در روشن نمودن مفاهيم آيات، بيان مجملات و مبهمات آيات، ذكر شاهد قرآنى براى وجوه محتمل در آيات، بيان معانى واژههاى قرآنى و... بهره جسته است. براى مثال، در توضيح مفهوم آيه «و خلقناكم ازواجاً...» (نبأ /8) به آيه «وجعل منها زوجها ليسكن اليها» (اعراف /189) استناد نموده، مىگويد: «خداى بزرگ در اين آيه بر مردم به جهت خلقشان و قرار دادن همسرى براى آنها كه اسباب انس و تعاونشان به شمار مىرود، منت مىنهد».
علاوه بر اين مفهوم، وى آيه را دليلى بر خلق اول و دوم مىداند و مطابق اين مفهوم، آيه را هم معنا با آيه «و يقول الانسان أاذا ما متّ لسوف اخرج حياً...» (مريم /67-66) برمىشمرد.26 يا عبارت «.. قتل اولادهم...» (انعام /137) را در بيان علت قتل مجمل مىشمارد و بيان آن را در آيه «ولاتقتلوا اولادكم خشية إملاق» (اسراء /31) مىجويد يا آيه «و قيل ادعوا شركاءكم فدعوهم فلم يستجيبوا لهم و رأوا العذاب...» (قصص /64) را مشتمل بر دو احتمال مىداند و براى يكى از آنها شاهد قرآنى مىآورد و به آيه «و سكنتم فى مساكن الذين ظلموا انفسهم و...» (ابراهيم /45) استناد مىكند.27 و در تفسير آيه «يوم ينفخ فى الصور فتأتون افواجاً» (نبأ /18) پس از بيان معناى «افواج» و «فوج» در تأييد معناى موردنظر از آيه «... كلّما ألقى فيها فوج سألهم خزنتها ألم يأتكم نذير» (ملك /8) كمك مىگيرد.28
همانطور كه در گذشته ياد شد، ابن عاشور از روايت هم در توضيح آيات بهره برده است. براى نمونه، وى آيه «يا ايّها الذين آمنوا اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم...» (نساء /59) را چنين تفسير مىكند: «آيه گواه بر اين امر است كه اطاعت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم تماماً خير است».29 وى در تأييد مفهوم مطرح شده حديثى از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم را شاهد مىآورد.30 و در برداشتن ابهام از عبارات «صلاة وسطى»31، «كوثر»32، «شجرة ممنوعه»33 و... به روايتهاى رسيده استناد مىكند. يا در بيان معناى «تبشير» در تفسير آيه «يا زكريا انّا نبشّرك بغلامٍ...»(مريم /7) از دو روايت رسيده كمك گرفته و بر اين باور است كه اين واژه به معناى «وعده به عطا» است.34 گاهى هم براى وجوه احتمالى آيه شاهد روايى مىآورد. براى نمونه، در تفسير آيه «و لاتلقوا بأيديكم الى التهلكة» (بقره /195) ضمن آوردن احتمالهاى گوناگون، براى برخى از آنها شاهد روايى آورده است.35
علاوه بر اين، ابن عاشور در تفسير آيات احكام و آيات اعتقادى به مباحث كلامى و فقهى بها بخشيده و حجم زيادى از تفسيرش را به اين گونه مباحث اختصاص داده است. به ديگر سخن، ابن عاشور هر جا كه لازم بداند، به طرح مباحث كلامى مىپردازد. وى در بحثهاى كلامى تلاش نموده است تا با آزادانديشى و تعقل گرايى راهى جداى از فضاى اشعرى حاكم بر جامعه بپيمايد. با وجود اين، گاهى بر ديدگاه اشاعره صحه مىگذارد و اگر منصفانه داورى كنيم در تفسيرش به تأييد معتزله نيز پرداخته است. وى در مباحث اختلافى كوشيده است تا در آغاز به ديدگاه مشترك و مورد اتفاق همه مذاهب اشاره كرده، سپس موارد اختلاف را بياورد. در اين راستا، گاهى ديدگاه خود را مىآورد و گاهى سكوت مىكند. براى مثال، وى در شرح و توضيح عصمت انبيا، به اتفاق علما بر عصمت آنها از شرك، قبل از نبوت اشاره مىكند، سپس اختلافات موجود و دليل هر يك را مىآورد.36
گاهى ابن عاشور به نقد ديدگاه مذاهب كلامى مىپردازد. درباره «ايمان و اسلام» بحث بسيار كاملى مطرح مىكند، نظريههاى مختلف را آورده، به نقد آنها مىپردازد. وى در نقد ديدگاه خوارج و معتزله درباره «ايمان» سرسختانه گام برداشته، توضيح آنها از ايمان را نمىپذيرد.37 و بر اين باور است كه عمل مرتبهاى غير از ايمان و همان تصديق است و ارتكاب عملى خلاف شرع، با ايمان فرد منافاتى نداشته، سبب بيرون شدن وى از اسلام نمىگردد.38
همچنين، ابن عاشور ديدگاه خوارج را مبنى بر كافر بودن ترك كننده اعمال (فعل واجب و ترك محرّمات) نمىپذيرد و اعتقاد به خلود و جهنمى بودن اين دسته از افراد را سبب نقض اصل دين مىشمارد. وى گفتار خوارج را مخالف عقل دانسته، مىپرسد: آيا كسى مىپذيرد، امت اسلامى كه مسلماً بيشتر آنها گناهكار هستند، همگى كافر باشند.39
ابن عاشور آياتى را كه مخالف با نظر خويش مىيابد، تأويل مىكند. براى مثال، در تفسير آيه «ختم اللَّه على قلوبهم...»(بقره /7) براى از بين بردن توهم جبر، اسناد «ختم» به «اللَّه» را مجاز دانسته، مراد از آيه را نفوذناپذيرى حق در عقول كافران برمىشمارد.40
همانطور كه گفته شد، ابن عاشور كوشيده است، خود را از تأثيرهاى اشعرىگرى رها ساخته، جداى از انديشههاى اشعرى حاكم بر جامعه خود به كمك عقل، خويش را در مباحث كلامى صاحبنظر گرداند. با مطالعه تفسيرش مىتوان به خوبى دريافت كه وى در اين مسير گام نهاده و گاهى نظريههايش متفاوت از اشاعره است. براى مثال، وى نظراشاعره مبنى بر «بى غرض بودن افعال خدا» را سفسطه معرفى مىكند و بر اين باور است كه افعال الهى مشتمل بر حكمت و مصلحتى است كه ثمره آن افعال است.41 ابنعاشور در موضوعهايى، چون: «ميزان»42 و «رؤيت خدا»43 نيز نظرى متفاوت از اشاعره دارد.
مباحث فقهى اين تفسير نيز كمنظير است. ابن عاشور به كمك روايات و با آوردن آراى بزرگان فقه اهل سنت به توضيح آيات احكام پرداخته است. در بين آراى آمده در اين تفسير مىتوان ديدگاههايى فقهى اماميه را نيز يافت. براى مثال در تفسير آيه «.. فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق و امسحوا برؤوسكم و ارجلكم الى الكعبين» (مائده /6) در كنار آراى ديگر عالمان فقه، ديدگاه اماميه44 و طبرى45 هم به چشم مىخورد.46
گاهى ابن عاشور آراى فقهى عالمان فقه را رد مىكند، براى مثال، مىتوان به آيه «واذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناحٌ ان تقصروا من الصلاة...» (نساء /101) اشاره نمود. ابن عاشور ضمن اشاره به ديدگاه افرادى، مانند: اسماعيل بن عُليه، آن ديدگاهها را نقد مىكند. آنها بر اين باورند كه نماز خوف فقط با امامت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم امكانپذير و قابل اجرا است. ابن عاشور اين ديدگاه را سست دانسته، ادله خود را چنين برمىشمرد:
الف - مخالفت عمل صحابه با ديدگاه آنها
ب - اين گروه به مفهوم مخالفه آيه توجه نكردهاند؛ آيه بر اختصاص امامت بر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم دلالت نمىكند.
ج - جمهور عالمان فقه اتفاق دارند كه نماز خوف براى تمام مسلمانان تا ابد قانونگذارى شده است.47
دانش هاو فنونى كه در فهم و درك هر چه بيشتر قرآن نقش سازندهاى دارند را «علوم قرآن» مىنامند.
با بررسى و مطالعه تفسير «التحرير و التنوير» مىتوان پارهاى از اين دانشها را شمارش كرد. مانند: محكم و متشابه، نسخ، اعجاز، قراءات، متشابه لفظى، عام و خاص، تحريف ناپذيرى قرآن و... .
اينك براى آشنايى با ديدگاه ابن عاشور، به چند موضوع از موضوعهاى بالا به شكل بسيار كوتاه مىپردازيم.
##الف - اعجاز